عاشورا و عبرت
در میان پرسش هایی که نسبت به رخداد عاشورای حسینی بیشتر به ذهن می رسد این است که چرا و چگونه این حادثه رخ داد.
به راستی چه پیش آمد و چه عواملی باعث شد تا مردم مدعی مسلمانی، امام حسین (ع)، نوه معصوم و مظلومترین پیامبران (صلی الله علیه و آله ) را بکشند و هیچگونه اعتراض و تظاهراتی علیه این جنایت نشود و حتی در کوفه و شام جشن بگیرند.
هنوز چند دهه بیشتر از نهضت پیروز پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نگذشته بود، هنوز 20 سال بیشتر از شهادت پدرش امیرمومنان و برادرش امام حسن(ع) نمی گذشت، هنوز آنهمه سفارش ها و محبت های پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نسبت به امام حسین علیه السلام از دل و دیده ها زدوده نشده بود، چراجامعه یکباره عوض شد و فرزند فاطمه زهرا (س)، پاره تن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و برترین زنان عالم را با لب تشنه در صحرای نینوا در نهایت قساوت و بیرحمی سرش را بریدند و یاران و فرزندانش را (حتی کودک شیر خوارش را با تیر سه شعبه بهجای آب) شهید کردند، خیمه ها را آتش زدند و زنان و بازماندگان او را اسیر نمودند و همراه سرهای شهدا به کوفه و شام نزد خلیفه به اصطلاح اسلامی زمان فرستادند؟!
وقتی حادثه تاریخی را از این زاویه بنگریم یعنی از نقل تاریخ به عنوان یک رخداد تاریخی و تاریخ نقلی فراتر رویم (و از پرداختن به شکل و ظاهر حادثه بیرون بیائیم) و وارد فلسفه تاریخ شویم تا قوانین و سنتهای حاکم بر جامعه و حوادث را کشف کنیم و عواملی که باعث بهوقوع پیوستن چنین فاجعه ای شده بیابیم اینجاست که تاریخ دیروز آینه زندگی امروز و فردایمان می گردد و تاریخ نه یک قصه خشک که سراسر کلاس درس و عبرت و پند آموز می شود و عاشورا یک فرهنگ و چشمه ساری الهام بخش و پرپیام و پویا و سازنده در بستر زمان خواهد شد و کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را تداعی و ترجمان گشته، مبارزه و ستیز حق و باطل را و رسالت مسلمانان و شیعه حسین بودن را تکلیف می کند.
در جواب این سوال قرآن کریم یک پاسخ کلی می دهد و می فرماید: "فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا؛ از پی آنها کسانی جانشین شدند که نماز را ضایع کردند و شهوات و هواهای نفسانی را پیروی نمودند که به زودی سزای گمراهی را خواهند دید، یعنی افراد و حاکمانی جانشین گذشتگان شدند که به جای خدا و آرمانخواهی الهی در عقیده و عمل، نماز (نماد عبودیت و عالیترین شکل ارتباط انسان با خدا و اطاعت از دستورات او) را ضایع کردند (نه آنکه به ظاهر نماز نمی خواندند بلکه شرایط و رسالت و پیام های انسان ساز نماز را رعایت نمی کردند و ایمان واقعی نداشتند) و همچنین ارزشها و روابط صحیح و سالم اجتماعی را در هم ریختند و دنبال تمایلات نفسانی و هوس های فردی و حزبی و فساد اخلاقی و اجتماعی رفتند در نتیجه گرفتار گمراهی و تباهی سقوط شدند که این نیز یک سنت و قانون قرآنی است و حتمی که وقتی ملتی و جامعه ای تغییر عقیده و عمل دهند شرایط و مسائل آن جامعه عوض می شود
"ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم"
و این تغییر را در زمان امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا به وضوح شاهدیم که در اینجا به اختصار برخی علل و عوامل آن را مرور می کنیم.
1- جهل جامعه نسبت به امام، اسلام و زمان به ویژه مسلمانان که در نتیجه کشورگشایی ها تازه به اسلام گرویده بودند و همچنین مسلمانانی که 40 سال تحت تاثیر تبلیغات سوء معاویه قرار داشتند و آنها که از مرکزیت اسلام و معارف نبوی و اهل بیتش دور بودند، بهعلاوه اکثر صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و مهاجر و انصار از دنیا رفته بودند.
البته در ناآگاهی و محرومیت فکری و فرهنگی نگهداشتن مردم از شیوه های رایج استعمارگران و حاکمان سلطه است. با آنکه اسلام دین علم و آگاهی است و تحصیل دانش را برهمگان فرض نموده و پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود خیر الدنیا و الاخره مع العلم و شر الدنیا و الاخره مع الجهل ... و لذا امام حسین علیه السلام در هر فرصتی آگاهی می داد، مخصوصا نخبگان را در جریان شرایط حاکم و جامعه قرار می داد. برای بزرگان بصره و کوفه و بنی هاشم نامه فرستاد و متذکر شد: فان السنه قد امیت و ان البدعه قد احییت ... به حقیقت سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) منزوی و از بین رفته و بدعت ظاهر گشته. اگر سخنم را بشنوید و اطاعتم کنید شما را به سعادت هدایت میکنم3 و جمعی از بزرگان را در منا دور از چشم ماموران بنی امیه جمع میکرد و مخفیانه مسائل را با آنان در میان می گذارد و توصیه می کند که حرف مرا بشنوید و رازدار باشید و به شهرها و قبایل خود بازگردید و آنچه را می دانید به افراد رازدار بگویید:" فانی اخاف ان یندرس هذا الحق و یذهب"؛ چرا که می ترسم حق به طور کلی مندرس و منزوی شود و مردم ندانند حق و اسلام و ارزشهای راستین چه بوده است4 همچنین که رسماً اعلام کرد "الا ترون الحق لایعمل به و الباطل لا یتناهی عنه5" و " علی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید باید برای اسلام فاتحه خواند و مرگ اسلام فرا رسد با حاکمیت سرپرستانی چون یزید6 و نیز نابهنگام از مکه بیرون آمد دروقتی که همه آماده مناسک حج می شوند تا خفتگان بیدار شوند و در خطبه ای خط الموت علی ولد آدم .... فانی راحل .... و تکلیف همه را مشخص می کند که هر کس حاضر است خون پاک قلبش را در راه ما که راه خداست به بخشد و آماده دیدار پروردگار شود با ما حرکت کند و من فردا رهسپارم 7 و با بزرگانی چون فرزدق ابن عباس محمد بن حنفیه و ... ملاقات و پرده از توطئه های ضد اسلام رژیم برداشت و همه را آگاه کرد.
2- دنیا گرایی و دلبستگی به رفاه و متاع دنیا پیروی هواهای نفسانی و دوری از آموزه های دینی همانند زهد و ساده زیستی و قناعت و ترک طمع، فرهنگ تجملگرایی و دنیا پرستی معاویه خلیفه و درباریان حکومتش برجامعه سایه افکنده و چشم و گوش ها به حق بی توجه شد چرا که "حب الشی یعمی و یعصم" عشق و محبت به چیزی آدمی را کور و کر می کند و از طرفی" الناس علی دین ملوکهم" مردم بر دین و روش حاکمانشان حرک می کنند. شما عمربن سعد را می بینید وقتی عبیدالله زبن زیاد برای رسیدن به فرمانداری سرزمین ری جنگ با امام حسین علیه السلام (ع) را به او پیشنهاد می کند می گوید اترک ملک الری و الری منیتی؛ مدتهاست آرزوی حکومت ری را دارم چگونه دست از آن بردارم و همچنین لشکر شام و کوفه برای رسیدن به غنایم و جایزه در کشتن آنحضرت از یکدیگر سبقت می گرفتند و بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام خیمه هایش را غارت، حتی گوشواره از گوش کودکان و انگشتر از دست بریده آنحضرت درآوردند و به عبیدالله حاکم کوفه می گفتند به ما درهم و دینار بیشتر بده که بدن حسین را از زیر سم اسبان کوبیدیم. این واقعیت را در کلام اباعبدالله الحسین مشاهده می کنیم: الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم8مردم تغییر کرده بردگان دنیا و دنیا پرست شده اند و دین آنها ظاهری و زبانی است و تا آنجا که دین در خدمت مادیات و رسیدنشان به متاع دنیا باشد می خواهند و گاه آزمونها دینداران بسیار اندکند. آری وقتی رفاه طلبی و دنیاخواهی بجای خدا خواهی و حق گرایی آمد آدمی برای رسیدن به ثروت و شهوت و ریاست دست بههرجنایتی می زند و هر ذلتی را هم می پذیرد. در نقطه مقابل امام حسین علیه السلام می فرماید: ما برای حفظ ارزشها و هدایت امت و نجات انسانها بپاخاستهایم. اللهم انک تعلم انه ما کان منا لم یکن تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لکن لنری المعالم فی دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و مامن المظلومون من عبادک ... خدایا تو میدانی این تلاش ها که انجام دادیم برای رسیدن به حکومت و فرمانروایی و مال بی ارزش دنیا نبود بلکه برای نمایاندن نشانه ها و معارف دین تو و اصلاحات در سرزمینهایت بوده تا بندگان ستمدیده تو به امنیت و آسایش رسند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل شود و شما ای مردم، اگر ما را در این راه و هدف مقدس یاری نکنید و با ما به انصاف رفتار ننمائید ستمگران برشما سلطه بیشتر یابند و می کوشند تا نور پیامبر را (صلی الله علیه و آله ) خاموش کنند .... 9
3- ترس از مرگ از آنجا که توده مسلمان آن روزگار روحیه شهادت طلبی را از دست داده بودند و با دلبستگی به دنیای زود گذر از مرگ می ترسیدند امام حسین علیه السلام این ضعف روانی و ایمانی را خاطر نشان نموده و به نخبگان گرد آمده در مکه می فرماید فلا مالا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بها الذی خلقها و لا عشیره عادتیموه؛ شما از موقعیت خود در راه حفظ اسلام تلاش نکردید نه مالی در راه خدا و مبارزه با باطل صرف کردید و نه جانتان را برای خالق جانها به خطر انداختید و نه با قبیله و خویشان منحرفتان درافتادید. 10 مسلمان واقعی به آخرت و رضای خدا می اندیشد نه نفس فریبگر و دنیای گذرا، لذا از مرگ و شهادت در راه حق هراسی ندارد که این آموزه قرآن و عترت است. مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا درآغوشش بگیرم تنگ تنگ و از این رهگذر است که امام علی می فرماید والله لابن ابیطالب انس بالموت من الطفل بشدی امه؛ بهخدا سوگند انس و اشتیاق علی به مرگ بیش از انس کودک به پستان مادرش می باشد11و وقتی شمشیر شهادت به سرش فرود می آید فریاد می زند "فزت و رب الکعبه" و امام حسین علیه السلام می فرماید: موت فی عز خیر من حیاه فی ذل12 الموت اولی من رکوب العار؛ مرگ بدتر از پذیرش ننگ و عار است. هیهات منا الذله13فقتل امرء بالسیف فی الله افضل؛ بهراستی کشته شدن با شمشیر و جهاد در راه بهخدا برتر از ماندن و مردن است. و نه تنها شعارش انی لا اری الموت الاسعاده و همچنین ان کان دین محمد لم یستقم الابقتلی فیاسوف خذینی بود بلکه اصحابش شیران شجاعی بودند که امام حسین علیه السلام به زینب در شب عاشورا فرمود: اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم یستانسون بالمنیه دونی استیناس الطفل بلبن امه؛ خواهرم، بهخدا قسم من ایشان را آزمودم و بارها از خود راندم. گفتم بروید اینجا نمانید. بنی امیه می خواهند خون مرا بریزند ولی دیدم آنان مرگ در حضور مرا بیش از انس کودک به شیر مادرش دوست دارند14، حتی کودک 13 ساله تربیت شده حسین می گوید مرگ و شهادت در نظرم احلی من العسل از عسل شیرین تر است و در روز عاشورا اصحاب برای رفتن به میدان جانبازی از یکدیگر سبقت می گرفتند و حسین به آنان می فرمود صبرا بنی الکرام15 آری قیام عاشورا نه تنها این ترس را در جامعه آنروز شکست بلکه به تمام آزادگان جهان درس عزت و استقامت و ایثار آموخت
4- تبلیغات بعد از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بنیانگذار مکتب الهی اسلام جریان نفاق وارد میدان شد و حزب اموی به رهبری ابوسفیان که تا سال هشتم هجری در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) ایستاد و برضد اسلام مبارزه می کرد با فتح مکه به ظاهر تسلیم پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و قدرت اسلام شد. در جلسه ای به بنی امیه اعلام کرد:تلقفوها تلقف الکره فوالذی یحلف به ابوسفیان ما من جنته و لا من نار.... بکوشید گوی خلافت را بربائید و در حکومت راه پیدا کنید و در بنی امیه نگه دارید که سوگند با آنچه ابوسفیان قسم می خورد (بت ها) بهشت و دوزخ و آخرت و قیامت در کار نیست و به دنبال تغییر مسیر ولایت و امامت و به فراموشی سپردن جانشینی علی (ع) در غدیر خم با توطئه سقیفه سازان بنی امیه برای نفوذ در دستگاه حکومت فرصت را مناسب دیده و معاویه به حاکمیت منطقه شام رسید و برای منزوی نمودن امام علی (ع) و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله ) با تبلیغات سوء گسترده و انواع تهمت ها به ترور شخصیت حضرت علی (ع) پرداختند تا جایی که به آنحضرت درخطبه های نماز جمعه و قنوت نمازها بدگویی و لعن می فرستادند16و حتی او را متهم به شرک و قتل عثمان نمودند و خود را خونخواه عثمان و خال المومنین و کاتب وحی و صلح طلب معرفی کردند و معاویه با استفاده از برخی شعرای معروف مانند اخفل نصرانی گویندگان و محدثان و قاریان درباری و دنیا و دادن پول و سکه و طلا آنها را می خرید، بهطوریکه ابوهریره را وادار کرد تا آیه شریفه و من الناس من یشری نفسه ابتغا مرضاته را درباره ابن ملجم جعل کند. معاویه آنگونه فضائل علی(ع) را ممنوع و تفسیر قرآن را تحریف کرد و وقتیکه آنحضرت در مسجد کوفه در محراب عبادت و در حال نماز به شهادت رسید عده ای در شام گفتند مگر علی نماز می خواند؟! و معاویه می گفت خداوند به نفع من حکم کرد که من کشته نشدم ولی حضرت علی به دست خوارج نهروان کشته شد و من برای حکومت باقی ماندم و یزید شارب الخمر و قمارباز و جنایتکار 17هم وقتی حکومت را در دست گرفت و امام حسین علیه السلام سیدالشباب اهل الجنه و امام معصوم خاتم را به شهادت رسانید می گفت حسین ... وحدت ملی را شکسته و برخلیفه خروج کرده و از دین جدش بیرون رفته و با شمشیر جدش کشته شده است وبه زینب کبری گفت دیدی خدا با برادرت چه کرد و ما را پیروز نمود و او از دین پدر و برادرت بیرون رفته بود و بالاتز اینکه عمربن سعد با تکبیر فرمان حمله به حسین را صادر و میکند و می گوید ای لشکر خدا، سوار شوید که بهشت بشارت باد بر شما و این روش سیاستمداران ستمگر بوده و هست که با تبلیغات و رسانه های خبری افکار توده مردم را تغییر میدهند و فرهنگ جامعه را به نفع اهداف سلطه طلبانه خود منحرف می کنند حتی با ابزار دین حقیقت دین و اسلام را به قتلگاه می برند.
5- تهدید و ارعاب یزید هم مانند پدرش معاویه که با سیاست تهدید و ترور وتبعید و شکنجه مخالفان و با ایجاد جنگ صفین و همچنین ترور یاران علی(ع) همانند حجربن عدی ها، رشیدها و با ایجاد جنگ روانی و ترساندن مردم توسط جاسوسان و رسانه های خبری و تهدید مردم کوفه با دادن فرمانداری آنجا به مردی خشن و جنایتکار مانند عبیدالله بن زیاد و شایع کردن اینکه لشکر مجهز و مسلح شام می آید و همه را در هم می کوبد و برقراری حکومت نظامی در کوفه و به شهادت رساندن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و میثم تمار و عبدالله یقطر و ... با استفاده از روحیه تعصب قبیله ای و اینکه افراد تابع تصمیم رئیس قبیله اند سران قبایل را تهدید و ساکت کرد و بسیاری از بزرگان کوفه و شیعیان را زندانی و هواداران مسلم بن عقیل (نماینده امام حسین(ع) در کوفه) را پراکند.
6- تطمیع زورمداران حاکم همانند یزید با فرستادن پول و سکه های طلا و هدایای زیاد و وعده های ریاست و مقام نخبگان و نیروهای تأثیرگذار جامعه را می خرند حتی شریح قاضی را با آن همه سوابق 60 ساله قضایی را واداشته تا حکم قتل پسر بی گناه پیامبر (صلی الله علیه و آله ) خدا را صادر کند و یا عمربن سعد چهره مشهور و ظاهر الصلاح را فرمانده لشکر برای جنگ با امام حسین علیه السلام قرار دهد تا مردم را آسانتر بفریبد و برای جنگ با آن حضرت آماده شوند البته در این میان سکوت عالمان و آگاهان ضعیف الایمان و اهل تساهل و تسامح و مرعوب دستگاه بنی امیه یا دنیاپرست و روشنفکران نان به نرخ روز خور را نمی توان در شکل گیری جنایت قدرت حاکم نادیده گرفت چرا که نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نکردند و علیه ستمگر حاکم فریاد نزدند بلکه با سکوتشان تمام زشتیها و جنایات یزید را تایید نمودند و به او جرأت دادند که به مدینه حمله کند و آن کشتار، غارت و تجاوز جنایت بار را انجام دهد و بعد هم به مکه یورش برد. آری اگر عالمان دنیا طلب و خواص ناصالح و فرهیختگان بی ایمان بپا می خاستند و توده های مردم را بیدار و هوشیار می کردند و به فرموده علی(ع) و ما اخذ الله من العلماء الا یقارو علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم و اگر نبود عهد و پیمان خدا از علما که بر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند18، عمل میکردند. همانگونه که امام خمینی قیام کرد و در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد. کربلا چهره دیگری داشت و آنهمه مظلومیت بر حسین بن علی تحمیل نمی شد و در طول تاریخ پیروان او و عاشورائیان مورد ظلم و ستم قرار نمی گرفتند و امروز اگر کربلا کتاب عبرت و درس زندگی مان نباشد مغلوب و منزوی خواهیم شد و تاریخ تکرار خواهد شد!
پینوشت:
1- مریم آیه 59
2- رعد آیه 11
3- موسوعه کلمات الحسین ص 316 تاریخ طبری 3/280
4- بحارالانوار 44 باب 21 روایه 16
5- لهوف 79
6- همان 99 بحار الانوار 236/44
7- همان 26 بحار الانوار 366/44
8- بحار الانوار 183/44 موسوعه کلمات الحسینی ص 373
9-همان 79/100 تحف العقول 168
10- تحف العقول 237 بحارالانوار 79/100
11- نهج البلاغه خطبه 5
12- بحارالانوار 191/44
13- لهوف 22
14- مقتل الحسین ص 262
15-بحارالانوار 154/6
16-الغدیر 101/2 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 44/11
17- کامل ابن اثیر 487/3
18- نهج البلاغه خطبه
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می گردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت ?عرفت? و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی ?عرف? صبر و شکیبایی و تحمل است. (1)
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه? هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل کرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم |
سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک |
جز تو خدایی نیست |
لا الهَ الاّ اَنْتْ |
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم |
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی |
به گناه خود اعتراف می کنم |
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی |
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی |
اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ |
آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن ?کوه رحمت? نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود
طالع بینی متولدین دی ماه، مشخصات کلی متولدین دی ماه
عاشورای حسینی
برنامه بازیهای جام جهانی 2014 به وقت ایران اعلام شد.
بهشت .....
بهشت کجاست ؟
بیوگرافی آقای حسن فریدون روحانی...
لیست اسامی کاندیداهای احراز صلاحیت شده برای انتخابات ریاست جمهور
متولد فروردین، نماد : حمل
متولدین اسفند، نماد: حوت